یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

"دلِ تنگ "

سر خود را مزن اينگونه به سنگ،
دلِ ديوانه‌ي تنها، دل تنگ!!
منشين در پس اين بهت گران
مَدَران جامه‌ي جان را، مَدَران!!
مكن اي خسته در اين بغض درنگ..
دلِ ديوانه‌ي تنها، دل تنگ!
پيش اين سنگدلان،

قدر دل و سنگ يكي‌ست
قيل و قال زغن و بانگ شباهنگ يكي‌ست..
ديدي آنرا كه تو خواندي به جهان يارترين؛
سينه را ساختي از عشقش سرشارترين...
آنكه مي‌گفت منم بهر تو غمخوارترين..
چه دلازارترين شد
چه دلازارترين...
ناله از درد مكن،
آتشي را كه در آن زيسته‌اي
سرد مكن

با غمش باز بمان
سرخ‌رو باش از اين عشق و سرافراز بمان

راه عشق است كه همواره شود از خون، رنگ
دلِ ديوانه‌ي تنها، دل تنگ!

javahermarket

دل من دیر زمانی است که می پندارد

دل من دیر زمانی است که می پندارد

دوستی نیز گلی است
مثل نیلوفر و ناز
ساقه ترد و ظریفی دارد
بی گمان سنگدل است آنکه روا میدارد
جان این ساقه نازک را
دانسته
بیازارد

در ضمیری که ضمیر من و توست
از نخستین دیدار
هر سخن هر رفتار
دانه هائی است که می افشانیم
برگ و باری است که می رویانیم
آب و خورشید و نسیمش (مهر)است
گر بدانگونه که بایست به بار آید
زندگی را به قشنگترین چهره بیاراید
آنچنان با تو در آمیزد این روح لطیف
که تمنای وجودت همه او باشد و بس
بی نیازت سازد از همه چیز و همه کس

زندگی گرمی دل های به هم پیوسته ست
تا در آن دوست نباشد همه درها بسته ست

در ضمیرت اگر این گل ندمیده است هنوز
عطر جان پرور عشق
گر به صحرای نهادت نوزیده است هنوز
دانه ها را باید از نو کاشت
آب و خورشید و نسیمش را از مایه جان
خرج می باید کرد
رنج می باید برد
دوست می باید داشت

با نگاهی که در آن شوق بر آرد فریاد
با سلامی که در آن نور ببارد لبخند
دست یکدیگر را
بفشاریم به مهر
جام دل هامان را
مالامال از یاری غمخواری
بسپاریم به هم
بسرائیم به آواز بلند
شادی روی تو
ای دیده به دیدار تو شاد
باغ جانت همه وقت از اثر صحبت دوست
تازه
عطر افشان
گلباران باد

\"فریدون مشیری \"

javahermarket

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 154 صفحه بعد


narvan1285

نارون

narvan1285

http://narvan1285.loxtarin.com

یک نفس تا خدا

"دلِ تنگ "

یک نفس تا خدا

ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

یک نفس تا خدا